سقف بی چلچله انگار فرو ریخته بود
دل بی حوصله این بار فرو ریخته بود
مثل بم بود که لرزید به خود یک شب تار
آخرین طاقت آوار ... فرو ریخته بود
سقف بی چلچله انگار فرو ریخته بود
دل بی حوصله این بار فرو ریخته بود
مثل بم بود که لرزید به خود یک شب تار
آخرین طاقت آوار ... فرو ریخته بود
ازآن زمان که به چشمم نگار زیبا شد
به مهر ورزی او روزگار زیبا شد
هزار گل بدمید و دلم بهار نشد
به ناگهان گلی آمد ، بهار زیبا شد
ازآن زمان که به چشمم نگار زیبا شد
به مهر ورزی او روزگار زیبا شد
هزار گل بدمید و دلم بهار نشد
به ناگهان گلی آمد ، بهار زیبا شد
اگرچه میرشکارم دلم شکار نخواست
نگه به چشم تو کردم ، شکار زیبا شد
فرای مرز زمین و فرای مرز زمان
اگرچه تلخ ولی انتظار زیبا شد..
گل منی و فراقت چو خار اما شکر
برای دیدن روی تو خار زیبا شد
بسان تشنه ی افتاده در بیابان ها
به جای آب ، غبار سوار زیبا شد
هزار سال گذشت و هزار هم کم نیست
یک تو بود که صفر هزار زیبا شد
اگرچه فخرفروشی به مذهبم خوش نیست
به مذهبی که تویی افتخار زیبا شد...
آن تمامی که به کام من شد
خود ندانست تمام من شد
آن که چون شیر پی اش می گشتم
آهویی بود که دام من شد
ناگهان مستی و سر مستی ...او
ساقی ای بود که جام من شد
بوسه اش اول و آخر گردید
لب او مهر ختام من شد
او نه یک تن به همه هستی و بس
همه هستیست به نام من شد
واژه ام گشت به شعرم آورد
غزلم گشت کلام من شد
آن دو چشمی که مرا محوم کرد
باعث دور و دوام من شد
گفت با خنده که این سوخته جان
پخته ای بود که خام من شد
ناگهان رفت و تمامم را برد
او ندانست تمام من شد
یک گوشه از زندگی ات گاهی عوض کن ...بفهمی
یک عمر رفتی از آن راه ...راهی عوض کن ...بفهمی